۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

کوکب خانم !

يادش بخـير..... كتاب فارسي دوم دبســتان.......



كوكب خانم

كوكب خانم، مادر عـباس، زن پاكيزه و با سـليقه اي بود. او سـطل شـير را هميشــه درجاي خنك نگه ميداشـت. روي سطـل پارچه اي مي انداخت تا گرد وخاك بر آن نشـيند و پاكيزه بماند. كوكب خانم هر روز از شير چيزي درسـت ميكــرد. گاهي به آن مايه پنــير ميزد و پـنير درسـت ميكرد. گاهي مايه ماسـت ميزد و ماسـت مي بسـت . گاهي از ماسـت كره ميگرفـت.

اما يازده ســال پيش وقـتي اسـم عـباس و مادرش در قرعه كشـي گرين كارت دراومـد و به لوس آنجـلس آمدند،‌ همه چيز به كلي عوض شــد. كوكب خانوم كه حالا دوسـت هاي آمريكائي اش "KOKI JOON" صـداش ميزنن!‌‌، هنوز كه هنوزه زن باسـليقه اي است. هيچ لباسي نميخــره مگر اينكه ماركش DKNY، Dolce، Versace، Prada ويا Gucci باشــه ! ديگه هم از سـطل مطل و اين چيزا خـبري نيسـت. اين روزها هروقـت KoKi Joon شـير و ماسـت وخاويار و پينات باتر و پيتــزا ميخـواد، يا كاتولوك اش رو از روي اينترنت سـفارش ميده براش بفـرسـتن، يا زنگ ميزنه كه براش ”دلي وري“ كنن! صـبح تا شب هم جلوي تلويزيون نشـسـته و Remote به دسـت،‌ مثل نردبون، از كانال 1 ميره بالا تا كانال 153 و برميگرده پائين، و غـر ميزنه كه : ”مرده شــور برده ها همش تبليغ پخـش ميكـنن!!“.... از ديروز هم با عـباس قهـر كرده كه همه در . همـسايه ها SUV دارن، تو چـرا براي من از اين تويوتا كريسيـدا ها گرفـتي كه هركي تو سـرش بزني يكي داره؟!



خودمونيم ها : چي بوديم چي شــديم !!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر