
خرداديان محاكمه شد و اعتراف كرد !!
سين: خودتان را معرفي كنيد؟
جيم: من محمد خرداديان هستم.
سين: آيا شما همان خرداديان هستيد؟
جيم: نه، اون برادرم هست و البته من هم خرداديان هستم.
سين: شما متهم هستيد كه با راهانداختن مجالس لهو و لعب به ارزشهاي فرهنگي هجمه كردهايد؟
جيم: ببخشيد، لهو و لعب چي هست؟
سين: يعني برگزاري مجالس عيش و عشرت.
جيم: واي، خاك عالم به سرم. من فقط رقص ياد ميدادم.
سين: ولي شما از اين طريق به ارزشهاي فرهنگي هجمه كرديد.
جيم: چي كار كردم؟
سين: هجمه كرديد.
جيم: هجمه به فارسي چي ميشه؟
سين: يعني با تهاجم به ارزشهاي عاليه فرهنگي ميخواستيد به ترويج مباني سكولاريسم و استكباري و لائيك بپردازيد.
جيم: يعني من اين كارهاي سخت سخت رو ميكردم؟ نه بخدا، من فقط قر ميدادم.
سين: هدف شما از اين اقدامات موهن و مستهجن چه بود؟
جيم: موهن و مستهجن به فارسي چي ميشه؟
سين: يعني در راستاي استكبار.
جيم: استكبار يعني چي؟ من ايكبيري رو ميفهمم ولي استكبار رو تا حالا نشنيدم.
سين: يعني ارزشهاي لائيك و سكولار.
جيم: لائيك و سكولار به چه معني؟
سين: يعني موجآفريني غوغاسالارانه در راستاي تهاجم فرهنگي.
جيم: شرمندهام برادر، من فقط معني «يعني» و «در» رو فهميدم.
سين: آيا قبول داريد كه به ترويج ارزشهاي موهن پرداختيد؟
جيم: من ميرقصيدم و اينو قبول دارم.
سين: چه كسي به شما مأموريت داد كه جوانان مملكت رو فاسد كنيد؟
جيم: برادر! جون شما هيشكي، من نميدونستم اين كار فساده. مگه رقصيدن فساده؟ ما تو آمريكا ميرقصيم.
سين: از چه زماني به اين فعل شنيع پرداختيد؟
جيم: شنيع يعني چي؟
سين: يعني پليد و كثيف.
جيم: واه! خاك به سرم، يعني كارهاي من بيتربيتي بود؟
سين: شما ميخواستيد از طريق اين افعال شنيع به انقلاب ضربه بزنيد.
جيم: مگه با قر دادن هم ميشه به انقلاب ضربه زد؟ تازه، اين ايرونييايي كه من ديدم همهشون از من بهتر بلدن.
سين: توضيح بده كه چرا اومدي ايران؟ هدفت از اين اقدام چي بود؟
جيم: مامانم مريض بودن، اومدم ببينمشون.
سين: پس به قصد صلهارحام و عيادت والده اومدي.
جيم: ترجمه عربياش اين ميشه؟
سين: بله، توضيح بده كه والده شما به چه دليل بيمار شدن؟
جيم: ميكروب.
سين: چه ميكروبي؟
جيم: بتااسترپتوكوك همولايزين شارژدافر.
سين: ترجمه فارسياش چي ميشه؟
جيم: بخدا نميدونم.
سين: بايد اعتراف كني؟ تا نگي اسم ميكروب به فارسي چي بود نميذاريم بري.
جيم: به خدا اينو نميدونم. [در همين موقع خرداديان نيم ساعت گريه ميكند.]
سين: چه كسي در ابتلاي والده نقش داشت و همكاران شما در اين توطئه چه افرادي بودند؟
جيم: خاله جونم مريض بودن، مامانم از ايشون گرفتن.
سين: خالة شما با سازمانهاي استكباري چه روابطي داره؟
جيم: آش رشته ميپزه و شيريني، منظورتون همين بود؟
سين: نه، خالة شما تا به حال چند بار دستگير شده و به چه دلايلي؟ و چقدر رشوه داد كه آزاد شد؟ و از چه زماني با منافقين همكاري ميكرد؟
جيم: خالة من 98 سالشه.
سين: پس توضيح بده كه در روز 29 اسفند كه رضاخان قلدر و كثيف و پليد و غوغاسالار و مزدور اجانب به تهران وارد شد رأس ساعت هشت و نيم صبح چي كار ميكرد؟
جيم: نميدونم، من اون موقع به دنيا نيومده بودم.
سين: چرا به دنيا نيومده بودي؟
جيم: چون وقت نشد.
سين: مشغول جاسوسي براي كدوم كشور بودي كه وقت نشد؟
جيم: من جاسوسي نكردم.
سين: هرگونه همكاري با سيا داشتي اعتراف كن.
جيم: بهشون چند بار باباكرم ياد دادم، و دوبار هم رقص شاطري.
سين: مقصود و هدف شما از رقص شاطري چي بود؟
جيم: هدفمون قر دادن بود.
سين: به چه دليل دستتان را توي مويتان كرديد؟
جيم: چون عشوه داشت.
سين: با سازمان منافقين چه رابطهاي داريد؟
جيم: اينا كي هستن؟
سين: عناصر رجوي مزدور.
جيم: من نميشناسمشون، اونا هم كلاس رقص دارن؟
سين: نه، اونها جنگ مسلحانه ميكنن.
جيم: راست ميگي، واي، نه .... (غش ميكند).
[متهم با پيشنهاد بازجو جهت آموزش زبان فارسي جديد يكماه به نهضت سوادآموزي معرفي و سپس محكوم ميشود كه سه ماه هر روز به برنامههاي تلويزيون نگاه كند. وي شش ماه بعد آزاد ميشود.]
برگرفته شده از سايت ابراهيم نبوي عزيز!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر